خیلی خسته ام رییس، خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل یه چلچله زیر بارون خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم، به کجا میرم یا چرا !
انقدر خسته ام از اینکه آدما همدیگه رو اذیت میکنن، خسته از تمام درد هایی که تو دنیا حس میکنم و میشنوم، هر روز دردهام بیشتر میشه درد تو سرم مثل خرده های شیشه ست، تمام مدت.
می تونین بفهمین؟
جان کافی (مایکل کلارک دانکن) - مسیر سبز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر