لازم است گاهي از خانه بيرون بيايي و خوب فکر کني ببيني باز هم ميخواهي به آن خانه برگردي يا نه؟ لازم است گاهي از مسجد، کليسا بيرون بيايي و ببيني پشت سر اعتقادت چه ميبيني ترس يا حقيقت ؟ لازم است گاهي از ساختمان اداره بيرون بيايي، فکر کني که چهقدر شبيه آرزوهاي نوجوانيت است؟ لازم است گاهي درختي، گلي را آب بدهي، حيواني را نوازش کني، غذا بدهي ببيني هنوز از طبيعت چيزي در وجودت هست يا نه؟ لازم است گاهي پاي کامپيوترت نباشي، گوگل و ايميل و فلان را بيخيال شوي، با خانواده ات دور هم بنشينيد ، يا گوش به درد دل رفيقت بدهي و ببيني زندگي فقط همين آهنپارهي برقي است يا نه؟ لازم است گاهي بخشي از حقوقت را بدهي به يک انسان محتاج تا ببيني در تقسيم عشق در نهايت تو برنده اي يا بازنده؟ و بالاخره لازمست گاهي از خود بيرون آمده و از فاصله اي دورتر به خودت بنگري و از خود بپرسي که سالها سپري شد تا آن شوم که اکنون هستم آيا ارزشش را داشت ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر