۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

باید طرحی نو بریزم


2 هفتس آسمون این شهر تاریک و تیره شده.


 2 ساله اتفاق هایی میوفته که با شنیدشون میخواستم سرم رو به دیوار بکوبم.
20 ساله اتفاق هایی میوفتاد که دنبالش نمی کردم.
200 سال اتفاق هایی میوفتاد که فکر میکردم فقط مال تو کتاباس.
فقط مال این دو سال دو هفته نیست. 2 ساله که من دنبالشون میکنم. 2 ساله که برام مهم شدن.
بیشتر وقتا تنها دلخوشیم این بود که اون شاهده.
باید قویتر باشم ،صبورتر . باید طرحی نو بریزم. برای گذشتن. برای ایستادن و بالا رفتن ،بالاتر رفتن .
 نباید کم بیارم. نباید سرم رو جز برای اون خم کنم.
باید طرحی نو بریزم. طرحی نو بریزیم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر