همين چند ماه براي افتادن چين و چروک بر پيشاني ام کافی بود!
همين چند ماه بودن در آن هياهوي اجباري روزانه براي خرد کردن اعصابي که سالها به محيط اکوستيک استوديو عادت کرده بود کافي بود ...همين چند ماه کافي بود تا امروز سيمهاي گيتار بين دستانم گير کند و لرزش خفيف غير ارادي ام نگذارد که حتي يک آرپز ساده را چند ميزان ادامه دهم ! اما،
همين چند روز که حس ميکنم مي توانم با اراده خودم از جایی که هستم خارج شوم، همين که مي توانم درختان شهرم را که کم کم به سمت شکوفه دار شدن پيش ميروند به نظاره بنشينم ، همين که مي توانم ساعتي قدم زدن بدون فکر کردن به ديوارهاي رو برو را تجربه کنم، برايم بهتر از روزهاي تلخ گذشته است ...
آریا آرام نژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر