۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

ولی میخندید


یه وکیل ، یه وکیل زندانی


انگیزه جلو رفتن رو بیشتر میکنه و باور ها رو قوی تر
 دیروز دادگاه داشت ، دادگاه رسیدگی به ابطال پروانه وکالتش در آستانه سالروز میلادش . دست بند به دست بود ولی می خندید.

بخشی از نامه نسرین ستوده به همسرش :
می‌خواهند دادگاهی برپا کنند تا پروانه‌ی وکالتم را ابطال کنند. البته پروانه‌ی وکالتی دارم که سعی کرده بودم ضمیمه‌ی شرافتم باشد. اگر روزی پروانه‌ی وکالت را حکومتی از من بگیرد، شرافتم را که با هیچ حکمی نمی‌تواند بگیرد. همان مرا بس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر