۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

چند کلام از علی شریعتی


دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، خویشاوندان ثروتمندش در عزایش گوسفندها سربریدند.


-از خداوند چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد!

-در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.

-روزگاریست که شیطان فریاد می زند: آدم پیدا کنید! سجده خواهم کرد.
-در دردها دوست را خبر نکردن ، خود نوعی عشق ورزیدن است!
-گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ، گاهی نمی شود که نمی شود!
 گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست! گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود!
 گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست! گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!
-ساعتها را بگذارید بخوابند! بیهوده زیستن را نیاز به شمردن نیست.
-مشکلات انسانهای بزرگ را متعالی می سازد و انسانهای کوچک را متلاشی.
-خدایا،به من توفیق تلاش در شکست،صبر در نومیدی،رفتن بی همراه،
جهاد بی سلاح،کار بی پاداش،فداکاری در سکوت،دین بی دنیا،عظمت بی نام،
خدمت بی نان،ایمان بی ریا،خوبی بی نمود،مناعت بی غرور،عشق بی هوس،
تنهایی در انبوه جمعیت،و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند،روزی کن
.
-بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه.
-زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و
همه گمان میکنند که من میرقصم.
-نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است ،
راهم را خودم انتخاب می کنم.
-دلی که ازبی کسی تنها است،هرکس رامیتواندتحمل کند.!
-به دکتر شریعتی گفتند استاد سیگار طول زندگی رو کوتاه میکنه ،
دکتر در جواب گفتند من به عرض زندگی فکر میکنم.
-در دشمنی دورنگی نیست ، کاش دوستانم هم در موقع خود
 چون دشمنان بی ریا بودند.
-خیلی اوقات آدم از آن دسته از چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند
 که در خودش وجود دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر